دختری از جنس باران |
|||
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.
وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.
وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.
وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.
وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.
دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم
(دکتر علی شریعتی)
پنج شنبه 4 آبان 1391برچسب:گفتگو با خدا,زندگی,حرفهای خدا,راز و نیاز با خدا,, :: 1:10 PM :: نويسنده : عسل
خواب دیدم در خواب با خدا گفتگوئی داشتم. خداگفت: پس میخواهی با من گفتگو کنی؟ گفتم اگر وقت داشته باشید. خدا لبخند زد، وقت من ابدی است. چه سوالاتی در ذهن داری،که میخواهی از من بپرسی؟ پرسیدم؛چه چیز بیش از همه شما را در مورد انسان متعجب میکند؟ خدا پاسخ داد:اینکه آنها از بودن در دوران کودکی ملول میشوند. عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را میخورند. اینکه سلامتشان را صرف بدست آوردن پول میکنند و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند اینکه با نگرانی نسبت به آینده زمان حال فراموششان میشود. آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال. اینکه چنان زندگی میکنند که گوئی هرگز نخواهند مرد و چنان میمیرند که هرگز زنده نبودند........... هست و نیست در بی كرانه زندگی دو چیز افسونم كرد: آبی اسمان كه می ببینم و می دانم نیست و خدایی كه نمی بینم و می دانم هست. دکتر شریعتی ![]() آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |